Autoconverted from "19.srt"

. حتما ، من نيازي به زندگي تو ندارم
اما اگر هيچ بهبودي در پنج روز حاصل نشد

 

من تصميم دارم تنبيه سختي
با روش كشورم شما را بكنم

 

من مي توانم سبزيجات را تحمل كنم
اما من آن را تحمل نخواهم كرد

 

اگر آنها بي مزه باشند
تو قادر خواهي بود ان را انجام بدهي؟

 

شما نگران نباشيد
...بانو هن مي تواند

 

! تو آن را انجام بده

 

ببخشيد ؟

 

تو آن كسي هستي كه اين نكته را پ
پيش آوردي ، پس تو ان را انجام مي دهي

 

چطور يك چنين چيزي مي تواند اتفاق بيافتد!؟

 

من متاسفم ، سرورم

 

پادشاه پيش از اين درباره جانشيني
شاهزاده كرون نگران اند

 

پس با اين رفتار عجولانه چه پيش مي آيد !؟

 

نگران نباشيد ،من به آنجا خواهم رفت
و غذا را خودم آماده خواهم كرد

 

برو بيرون . من از حالا به بعد مي خواهم
غذا را آماده خواهم كرد

 

شما بيرون برويد ، لطفا ، بانوي من

 

چطور تو جرات مي كني!؟

 

او قول داده براي پنج روز
غذاي من را بخورد

 

پس من براي پنج روز مسئول
اين آشپزخانه خواهم بود

 

در طول اين پنج روز من تصميم دارم
وظيفه ام را از صميم قلب تكميل كنم

 

پس لطفا برويد بيرون

 

اجازه بديد پنج روز ببينيم
من از عمويم درخواست خواهم كرد

 

مواد اوليه خوب معمول
امپراطور را تهيه كند

 

براي آماده سازي جشن مقر امپراطور چين

 

براي مقر امپراطوري چيني

 

(قسمت 19)

 

آقا ، امروز روزي براي كنار گذاشتن
آن چيزهاي شرم آور

 

پس تنبيه كنيد آنگونه كه دوست خواهيد داشت
و براي رضايت قلبتان بخوريد

 

آن واقعا خوب بود

 

آقا ، او كسي است كه به شما اهانت كرد

 

چه ما بايد با او بكنيم؟

 

اين بايد بهترين خوراك
دربار امپراطوري چين باشد

 

آيا شما مرا براي اين همه خوردن
خواهيد بخشيده ايد؟

 

خوراك مهماني عالي بود

 

بله ، مهماني دو رو ديگر
هم ادامه خواد داشت

 

ممنونم براي پيشنهاد
اما من مجبورم نپذيرم

 

آقا ،منظورتان چيست؟
ما مخصوصا براي شما آماده كرده ايم

 

به اين دليل كه ما احساس شرمندگي مي كنيم كه
شما چيزهايي كه دوست نداشتيد خورديد

 

به خاطر عمل گستاخانه او
چرا شما نپذيرفتيد؟

 

اين به خاطر آن شخص گستاخ است

 

منظورتان چيست ؟

 

من تا حالا فقط دنبال غذاهاي
خوشمزه و چرب بوده ام

 

، با وجود اينكه من ديابت داشتم
مثل انسانهايي كه ضعيف اند

 

من نمي توانستم خوردن آن را متوقف كنم
اگرچه مي دانستم خوردن آن براي من بد است

 

من يك شخص چوساني نيستم
من نمي خواهم طولاني اين جا بمانم

 

شما مي توانستيد چيزي كه من مي خواهم
را به من بدهيد و من را برگردانيد

 

چرا شما اين قدر كله شق بوديد؟

 

سريعا به او بگو

 

من فقط بر طبق مقاصد
بانو هن عمل كردم

 

مقاصد او چيست ؟

 

درست نكردن هر غذايي كه
...براي خورنده اش مضر است

 

مهم نيست چه موقعيتي

 

او گفت آن وظيفه يك آشپز بود

 

حتي اگر مجبور باشي
زندگي ات را به خطر بياندازي؟

 

بانو هن اين را خودش اثبات كرد
هنگامي كه اورا بزور دور مي كردند

 

شما دو تا براستي حقيقتا كله شق هستيد

 

بله ، درست مثل اين كه كسي كه
غذا را آماده مي كند اصولي دارد

 

كسي كه غذا را مي خورد
اصولي براي رعايت كردن دارد

 

هنگامي كه شخصي كه غذاي را آماده مي كند
تلاش مي كند بدن من را حفاظت كند

 

اين حس بي دقت نبودن نسبت به
...بدن خودم را به وجود مي آورد

 

و نخوردن چيزهاي مضر براي من

 

شخصي كه غذا را مي خورد اصولي دارد
براي به خوبي تبعيت كردن از آنها

 

و در ابتدا خوراكي كه شما تهيه كرديد
مزه اي شبيه علف داشت

 

اما هرچه بيشتر خوردم ، مزه حقيقي شروع
به بيرون آمدن مي كرد و آنها خوشمزه بودند

 

شما مزه ها را به يك سطح بالا برديد

 

اگر چه شما در چوسن كوچك زندگي كرديد
روح شما از فكر كردن

 

و اهداف بزرگتر از همه كشور است

 

من معلم كله شق تو و تو را تا من ترك كنم
اين جا را براي تهيه غذايم خواهم داشت

 

بانوي من ، من يك پيغام براي شما دارم

 

لطفا بياييد بيرون

 

شما دستور گرفته ايد دوباره براي
كاردار مينگ غذا درست كنيد

 

!بانوي من

 

كاردار مقصود شما را تصديق كرد

 

معلم شما حق داشت
دانش شما درست بود

 

... پس

 

او ، خوراكهاي عالي مقر
امپراطوري چين را نپذيرفت

 

و او مي خواهد شما تا وقتي او برود
براي او غذا درست منيد

 

دختر بد ، من به خاطر تو
خيلي نگران بودم

 

شما درست شبيه بانو يونگ
به نظر مي رسيد

 

بله ، تو حق داري

 

آقا من آقاي جانگ را نه خيلي قبل
پيش بانو يونگ فرستادم

 

بله . چه او انجام مي داد؟

 

او نوسته كه او فكر نمي كند
او بيماري را گرفته باشد

 

واقعا

 

پس چه شده ؟

 

گاهي ، دكترها اشخاص را با
ديگر بيماران بيرون مي فرستند

 

سك زماني با مبتلايات چون آنها
مطمئن نيستند كه آنها مبتلا شده اند

 

...بله، درسته

 

به دليل اين كه من مشغول
خوشامدگويي به كاردار بودم

 

من قادر نبودم به سمت قصر برگردم

 

من متعجب بودم كه آيا او
تحت كنترل من آورده شده است

 

پس اگر او نگرفته است

 

من حدس مي زنم او با ديگران
به زودي برخواهد گشت

 

من تصميم خوبي براي
فرستادن شما به مهمان خانه گرفتم

 

من آماده شاختم خوراك مهماني را به دليل
اين كه من مجبور بودم كاري را به عنوان

 

بانوي اول انجام دهم ، اما قصد شما
شايسته تصديق شدن توسط او را داشت

 

من هميشه كمي عصبي بودم
هر وقت يك كاردار از چين مي آمد

 

اما حالا من مي توانم آسوده باشم

 

من اميدوارم كه شما مراقبت خوب
از او را ادامه خواهيد داد

 

بانوي من ، چطوره ما داك گو را
يك بار ديگر پيش بانو يونگ بفرستيم ؟

 

بله . ما بايد از او بخواهيم يك
دكتر غير نظامي براي معاينه بگيرد

 

چطوره او انجام دهد و بفرستيد
يك غذاي دارويي خوب را براي او

 

حتما

 

من متعجب بودم چطور رخ داد

 

آيا كارها در مهمانخانه
خوب پيش رفت؟

 

بله. همه ملايمت ها تمام شد
من سختگيرانه صحبت كردم

 

با بانو هن پس ديگر
مسئله عمده اي نخواهد بود

 

خوبه

 

اين جا اموزشگاه است
جايي كه شما آموزش خواهيد ديد

 

و من بانو يونگ سن هستم كسي كه معلم
شما در طول آموزش خواهد بود

 

اسم من چيست ؟

 

!يونگ سن

 

و آنها بانوان جديد كمك هاي من هستند
گايي گوم و مال گيوم

 

آنها كه هستند؟

 

گايي گوم و مال گيوم

 

همه ، بلند شيد

 

شما بايد احترام بگذاريد به من تا زماني
كه من تعليم دهنده شما هستم

 

1، 2 ،3

 

خوب

 

خوب ، حالا شما با
يارهاتان جفت خواهيد شد

 

آن كساني كه بالاي ده يال اند
مجبورند جوانتر ها را بگيرند

 

تو ،بيا اينجا ،تو ،آنجا
تو ، آن طرف

 

تو بگير دومي را، خوب؟

 

دليل اين كه من اين كار را كردم
اين است كه شما بزرگترها

 

شما بايد كمك كنيد به جوانتر ها
و با هم كار كنيد

 

رياست نكنيد به آنها به دليل
اين كه آنها كوچكترند، باشه ؟

 

حالا ما به مكان كار خواهيم رفت
همه دنبال من بيايند

 

اين آشپزخانه است
جايي كه شما كار خواهيد كرد

 

همه ،بنشينيد

 

شما دوتا ، بياييد اينجا

 

هي، تو داري چي كار مي كني حالا؟

 

شما دو تا دوست خواهيد بود
و با هم يك اتاق خواهيد داشت

 

بگذار يك خوراك جلبك دريايي امروز درست كنيم

 

هي ، چرا تو به آنها
كارهاي آسانتر مي دهي؟

 

بريم

 

!شما دو تا، بايستيد آنجا

 

برگردي به مكان تعيين شده

 

نه، انجام بده چيزي كه من گفتم

 

من مسئولم اينجا
به من گوش كنيد

 

بسيار خوب . شما مجبوريد
به حرف هاي من گوش بديد . بريم

 

نه، شما نمي توانيد
بگيريد آنها را

 

!به هيچ وجه

 

چه شما فكرمي كنيد شما انجام مي دهيد جلو بانوها تازه وارد؟

 

...من كار را به عنوان يك مسئول
به عهده گرفته ام ، اما يانگرو آمد و

 

يونگ سن دختري كه در بين بانوان
يردسته است را جفت كرده

 

با يك دختري كه در بين
خدمتكاران مبتدي

 

كافيه. به هر دليلي,
چطور مي توانيد مشاجره كنيد

 

جلوي بانوان تازه وارد
هنگامي كه شما تعليم دهنده آنها هستيد!؟

 

اين گونه چه شما مي توانيد
ياد بدهيد به آنها؟

 

...اما يانگرو بود

 

يانگرو تعليم دهنده بانوان تازه وارد
از حالا به بعد خواهد بود

 

حتما ،بانوي من

 

يونگ سن ، يك آدم دغل باز
بدون اصل و ريشه ناميده شد است

 

آن اصل برخواهد گشت

 

بله ، درسته

 

چه شده؟

 

بانو يونگ بر خواهد گشت ، درسته؟
او برخواهد گشت ، برنمي گرده؟

 

چرا؟ تو چيزي شنيده اي؟

 

نه، يانگرو كسي بود كه اشتباه كرد
اما او مرا سرزنش كرد

 

واقعا؟ اين يعني اين كه ما مجبوريم
با يانگرو عوض شويم؟

 

من نمي توانم اين
نوع كار را بكنم

 

من فقط آرزو مي كنم
بتوانم بيشتر بخورم

 

سرپرست خواجه ها ديده كه چه اتفاق افتاده
درباره ميز غذاي بانو هن

 

و ديابت كاردار
و خوراك مهماني شما

 

آيا ملكه مادر درباره آن
نخواهد شنيد؟

 

او كسي نيست كهموارد جزئي
از بانوان دربار را گزارش دهد

 

و من هيچ چيزي را فرمان نداده ام
به عنوان بانوي اول ، من فرستادم بانو هن را

 

براي اتاق مهمان و كاردار
...اهل تعارف نبود

 

غذاي بانو هن و خوراك من
پس همه چيز خوب پيش رفت

 

و من وظيفه ام را انجام دادم

 

من خيلي خوشحالم از شنيدن اين
شما مصمم كرديد آن را ،آقا

 

آن تصميم داشت اين چنين
هر جور شده خارج شود

 

از شما خيلي متشكرم
آيا شما دوست داريد
به تعطيلات برويد

 

در حالي كه ما كار را
اينجا مي پوشانيم؟

 

نه ممنون. من از ميز غذايي كه
بانوان درباربراي من مي آورند لذت مي برم

 

اگرچه او يك بانوي دربار تنها است
او به من داستانهاي غذا را گفت

 

از آنالكتز و كانفسيوس و من بايد بگويم
و من خيلي تحت تاثير قرار گرفتم

 

شايد دليل آن براي من آسان بود
تصميمي كه هدف آنها بود

 

حالا بدن و ذهن من احساس خوبي دارد
و من احساس مي كنم مغزم باز شده و

 

من احساس ايرادگيري
بيشتري را ندارم

 

به هر حال ، شما دستور داده بوديد آنها اين جور
چيزها را به عنوان يك استراتژي انجام بدهند؟

 

!آقا ، اين مطلقا بي دليل بود

 

من شوخي كردم

 

پس آيا نقشي كه براي پرنس كرون
تعيين شده هالا خوب است ؟

 

بله، سرورم

 

من حتما يك تصميم خوب گرفتم
هنگامي كه من شما را براي اين كار برگزيدم

 

شما خيلي مهربانيد ،سرورم
من فكر مي كنم مينگ نمي تواند
انجام بدهد بيشتراز اين

 

ديديد سرورم وقتي مراقبت مي كرديد
ازجورچن خيلي خوب و

 

يك درخواست جسورانه به
مينگ براي آخرين بار كرد

 

من فكر مي كنم او پيش از اين كه كاردار
به اين جا برسد تصميم گرفته بود

 

همچنين ، همه كاردارها ايرادي نگرفتند؟

 

بله، اين درسته

 

اين واقعا خوبه

 

اين به خاطر كار شما بود
و اين يك رحمت براي من است

 

لطف شما بي نهايت باد
سرورم

 

شما خيلي خوب انجام داديد

 

لطفا يادآوري نكنيد آن را

 

من خيلي نگران آن بودم
او ممكن بود ايرادي را با غذا پيدا كند

 

و شاه را دلواپس كند
اما بانو چويي از او خوب مراقبت كر ؟

 

بله، سرورم ، بدون بانو چويي
او نمي توانست بدون اشكال پيش رود

 

...بله ، چه كار خوبي

 

پس ،من درخواست مي كنم سرعتر
بانو چويي بانوي اول شوند

 

سرورم ، سرور او
ملكه براي ديدار شما اينجا هستند

 

بگذاريد داخل بيايد

 

پس آيا شما حالا آسوده هستيد؟

 

من متاسفم شما را نگران كردم

 

من مي خواهم درست مثل شما باشم
چطور شما مي توانيد عادي باشيد

 

هنگامي كه شما دايه خود را از دست داديد
كسي كه شما را اهل عمل بار آورد

 

بعد از مرگ مادرتان؟

 

من خيلي دلداري گرفتم با نامه اي كه
او نوشته بود به من قبل مرگش

 

پس اين است؟

 

او درباره چه صحبت كرده بود؟

 

شما مي توانيد برويد حالا

 

بله، سرورم

 

من ستايش مي كردم بانوي آشپزخانه را
كه خدمت كرده به كاردار

 

به دليل اين كه نتيجه بحث
پرنس كرون حالا معين شده است

 

بله ، من هم درباره آن شنيده ام
اما من چيزهاي عجيبي شنيده ام

 

چيزهاي عجيب؟

 

من فكر كنم براي گفتن به او
امروز خيلي زود بود به هر حال

 

بله

 

بانوي من ، پزشك يانگ سو يو اينجاست

 

من او را صدا كردم . بگذار داخل بيايد

 

آيا بيماري تحت كنترل است ؟

 

آن خيلي ترسناك به نظر نمي رسد
مردم به نظر مي رسد بهبود يافته باشند

 

بعد از علائم سردي و تهوع و
سپس زردي

 

واقعا؟

 

پس چه وقت بانوان دربار
مي توانند به قصر بازگردند؟

 

من فكر مي كنم در حدود ده روز

 

شما از بانو يونگ به وسيله
پرستاران گزارش مي گيريد
درسته؟

 

بله ،بانوي من

 

چطور شما با مبتلايان آمديد
وقتي كه كليه هاي شما
در شرايط بدي است؟

 

چرا؟ وضعيت من بد است؟

 

بله. اين بيماري انجاد داده چيزهايي را با
جگر هنگامي كه مردم مشاهده مي شوند

 

نشانه هايي از زردي
شما در شرايط بدي هستيد

 

اين دليلي است كه
حال من حالا بدتر است؟

 

او حالا خيلي بدتر شده در حالي
كه ما همه حالا بهبود يافته ايم

 

اما او نمي تواند حتي راه برود
و رنگ صورت او تيره شده است

 

و او زياد عرق مي كند

 

پس اين چنين ، او بيمار نشده است
پس من دليل نمي بينم

 

كه شرايط او ناگهاني
بدتر از همه شده است

 

من بايد براي او دارو آماده كنم؟

 

او پيش از اين دارو را از
دكترهاي سلطنتي مي گرفته است

 

پس اين است؟

 

آيا او مي تواند تجويزي داشته باشد
درحالي كه ديگران از او
مراقبت مي كنند؟

 

بانو يونگ ، چرا شما از
داروهاي خوبي استفاده نمي كنيد

 

كه بانو هن با پول هاي
خودش خريده است؟

 

اما بنابراين چطور داروهاي سلطنتي ميتوانند
بدتر از داروهاي غير سلطنتي باشند؟

 

آيا داروهاي دربار بهتر است؟

 

بله آنها از بهترين داروها در
قصر استفاده مي كنند ، دقيقا

 

بانوي من ، آقاي جانگ دوك گو
مي خواهند شما را براي يك دقيقه ببينند

 

باشه

 

چه چيز شما را اينجا آورده؟

 

من ... من بودم

 

من از او خوستم پيدا كند
چطور بانو يونگ اين طور شده

 

واقعا؟ شما چيزي فهميديد؟

 

بله

 

چطور اين طور شده ؟

 

او به نظر مي آيد بدتر شده
از زماني كه او اينجا بود

 

بدتر؟ چقدر بدتر؟

 

او خيلي لاغر شده و او
...

 

او خيلي سخت حركت مي كند

 

چه؟

 

دكتر دليل اين كه او با
مبتلايان است را پرسيد

 

وقتي كه او مبتلا نشده است
و او همچنين گفت او نمي تواند

 

بفهمد چرا حال او
...بدتر شده است

 

وقتي كه او مبتلا نشده است

 

شما بايد مي گفتيد
براي او دارو بسازد

 

يك پرستار به ما گفت دكترهاي
دربار پيش از اين به او داده اند

 

دارد، پس ما برگشتيم

 

چه چيز شما را اينجا آورده؟

 

آيا اعليحضرت دنبال
من مي گردند؟

 

نه. ملكه

 

ملكه ؟

 

بله. او دنبال يك
بانوي آشپزخانه مي گردد

 

اما آنها به من گفتند او
اينجا بود در مهمانخانه

 

يك بانوي آشپزخانه؟ كدام بانو؟

 

او فورا دنبال بانويي است كه
به دايه او خدمت كرده است

 

بانويي كه به دايه خدمت كرده است

 

آن يانگوم است

 

پس اوست؟

 

بنشين

 

سرورم او بانو سو است كه
به دايه خدمت كرده است

 

چه اتفاق افتاد؟

 

من دلم براي دايه ام تنگ شده است
من قصد داشتم ببينم

 

بانويي كه به او خدمت كرده

 

حتما ، سرورم

 

پس ،آيا دايه من آسوده مرد؟

 

بله، سرورم . او گفت
او خوشحال و راحت بود

 

زندگي كردن با يك ملكه بخشنده

 

تابوت مرده در معبد در
آن آهم تمپل قرار داشت؟

 

بله، سرپرست كشيش ها
آن را باتمام قلبش انجام داد

 

ببنينيد آجا را گاهي
اوقات ، سرورم

 

او به من از مادر
هم نزديكتر بود

 

من هنوز ناراحتم كه اجازه دادم
كس ديگري انجام دهد اين كارها را

 

كه من بايد براي او
انجام مي دادم

 

سرورم ،او احتمالا بدون هيچ
اشتباهي خدمت كرده به او و

 

دايه احتمالا با
آسودگي مرده است

 

من اطمينان دارم
...به او به دليل

 

اتفاقي كه در مهمانخانه افتاد

 

چه اتفاقي در مهمانخانه افتاد؟

 

او يك ميز پر از ماهي و سبزيجات
براي كاردار آماده كرد

 

سماجت كرد كه نمي تواند غذاهاي چرب
را براي ديابت كاردار آماده كند

 

پس مهمانخانه شلوغ شد
اما او آماده كرد،

 

غذايي از صميم قلب و
كاردار را متقاعد كرد

 

سرانجام كاردار با
تحسين مراعات كرد

 

پس اين است؟

 

او آن شخص مهربان است
پس او احتمالا بهترين
كارش را انجام داده است

 

با دايه به خوبي

 

بانوي من بلند نشويد

 

تو مجبري جايي بروي

 

منظورتان چيست؟ آنها گفتند
ما نبايد هنوز بيرون برويم

 

زماني كه انها مطمئن نشده اند
كه بيماري كنترل شده است

 

و سربازان گارد بيرون
ايستاده اند ، همچنين

 

اما شما كجا
مي خواهيد من بروم ؟

 

برو پيش دكترهاي غيرنظامي و
پيدا كن من چه نوع دارويي مي خورم

 

اين چيز خوبي
...براي شما

 

چرا بانوي من ؟ چه شده؟

 

من سعي دارم اثبات كنم چيزي كه
من فكر مي كنم ، پس برو پيدا كن

 

حتما . آن در ارتباط با سلامتي شما است
پس چطور من مي توانم آن را رد كنم؟

 

من بازخواهم گشت
با دريافتن آن

 

ممنونم

 

بانوي من ،من مي توانم در
بازار بگردم در راه برگشت ؟

 

وقتي تو رفتي
دكترها گزارش دادند كه

 

بيماري برطرف شده است
حالا

 

من فكر مي كنم آنها چند روز ديگر
برخواهند گشت اما من يك گزارش
دريافت كرده ام

 

كه بانو يونگ نمي تواند حركت كند
به خاطر اين كه بيماري مزمنش

 

بدتر شده است

 

واقعا؟

 

پس پذيرش بازگشت بانو يونگ
به قصر مشكل خواهد بود ؟

 

اگر او اين قدر مريض است
اين معني مي دهد كه او قصر را
مجبور است ترك كند

 

پس من با ملكه مادر صحبت خواهم كرد
و تلاش مي كنم آن را خاتمه بدم

 

اين بحث بانوي اول آشپزخانه را
آيا آن خوب است با شما؟

 

چرا آن نياز به عجله كردن دارد؟
... جانشين

 

به مرحله عمل در آورده
كارها را پيش از اين

 

ما صحبت مي كنيم درباره
آشپزخانه همه مكانها

 

!آدم سفيه

 

چه شده؟

 

بانوي من ، دارو

 

دكتر گفت كه اجزا
سازنده آن خوب نيست

 

براي بيماري شما ! او گفت
!بيماري كليه شما را بدتر مي كند

 

چه شده اينجا؟
چطور تشخيص داديد او را

 

كه داروساز اين دارو
را تجويز كرده است؟

 

من متاسفم ،من تلاش كرده
بودم بهترين كارم را انجام بدهم

 

پس تو بهترين تلاشت را براي
بدتر كردن بيماري من كردي؟

 

آه !نه!من راست مي گويم
چرا من يك همچين كاري انجام دهم

 

ايت بهتر است براي عجله
جايگزيني بانو چويي در آن مقام

 

حتما . اگر ارشد ها تصميم بگيرند
بانو يونگ چه مي تواند كند

 

بيرون قصر؟ و نزديك
بيماري مردم را سست كرد

 

بانوي من ،يك پرستار براي
تحويل نامه اي آمده است

 

يك نامه ؟ بگذار بيايد داخل

 

من يك پرستار از مركز
بهبوديافتگان براي بانوان دربار هستم

 

بانو يونگ اين نامه را
براي شما فرستاده اند

 

من متاسفم براي آوردن
شما اين چنين

 

همه چيز درست است

 

بانوي من ،اين دو روزه، همه بانوان دربار
در اينجا به قصر بازخواهند گشت

 

من همچنين مجبورم برگردم

 

چطور شما در اين شرايط مي خواهيد
غذاي شاه را آماده كنيد؟

 

اين گستاخي است
برگشتن در شرايط شما

 

، من ميدانم گستاخي است
اما من بايد مسابقه را ببنينم

 

لطفا بگذاريد من برگردم

 

شما خيلي خوب مي دانيد كه
يك بانوي دربار نمي تواند
در قصر بميرد

 

و اگر او يك بيماري جدي دارد
او بايد فورا قصر را ترك كند

 

پس شما دوست داريد به
جاي آن قصر را ترك كنيد؟

 

چه؟

 

حالا تصميم بگير
آيا شما تصميم داريد
اجازه بديد من برگردم

 

يا من بايد دارويي كه شما
برايم فرستاديد را بفرستم

 

به سرپرست خواجه ها؟

 

من فهميدم كه داروي من مخصوصا
توسط شما سفارش داده شده بود

 

شما درباره چه صحبت مي كنيد؟

 

، منظورتان چيست
من يك دستور مخصوص دادم؟

 

به علاوه ،دارو براي سلامتي
من خيلي مضر است

 

حتي دكتر غير نظامي گفت
او نمي تواند بفهمد اين را

 

آن غير ممكن است

 

بانوي من ،من بايد دفتر روزانه آشپزخانه
را كه شما بايد به من مي داديد
براي او بفرستم به درستي؟

 

او دستخط من را به خوبي مي شناسد
پس او نوشته ها را تصديق خواهد كرد

 

ده سال آخر براي من نيست

 

آن كتاب بانوان دربار است
چطور شما مي توانيد آن را به او بدهيد؟

 

اين واضح است كه يكمرتبه
اين چيزها آشكار است

 

جايگاه شما به عنوان بانو از
قدرت و اخلاق كاسته خواهد شد

 

و من مطمئن هستم كه سرپرست
خواجه ها مطمئن خواهد شد

 

آيا شما اجازه مي دهيد من برگردم ؟

 

بانوي من ،ملكه مادر
دنبال شما مي گردند

 

براي چه؟

 

من مطمئن نيستم
بانو چويي همچنين فراخوانده شده اند

 

من شنيده ام كه شما
آماده كرده ايد غذايي از

 

مقر امپراطوري چين براي
كاردار كه ديابت دارد

 

بنشين

 

آيا شما هم درباره
آن مي دانستيد؟

 

من مطمئن نيستم
منظورتان چيست

 

شما چطور جرات كرديد
اين را انجام بدهيد درحالي كه
كاردار بيمار بود؟

 

و شما ان را به خودتان نسبت داديد
بدون اشاره به يك كلمه درباره آن

 

اگر ملكه درباره آن به من نمي گفت
من هيچ آگاهي اي نخواهم داشت

 

پس شرايط بانو يونگ چطور است ؟

 

آن هنوز واضح نيست

 

آه! شما بايد همه چيز را
پيش از اين به من مي گفتيد

 

حالا، انتخابي وجود ندارد
انتخابي وجود ندارد

 

، سفر طولاني اي است
سفر بي خطري داشته باشيد

 

من احساس مي كنم حالا خيلي بهترم
من همه اش را به شما مديونم

 

ما سپاسگزاريم از سخاوتمندي شما

 

من مطمئن نيستم كه برخواهم گست
اما اگر شما اتفاقي به چين آمديد

 

پس حتما به ديدار من بياييد
من دوست خواهم داشت به شما نشان دهم

 

خوراك هاي چيني را

 

ما خيلي سپاسگزاريم

 

آن يك اقامت خوشايند بود
لطفا تشكر من را بده به

 

سرورت دوباره

 

بله ، آقا

 

پس شما درست به
خواهيد گشت به آشپزخانه؟

 

من مطمئن نيستم

 

منظورتان چيست؟
شما اعزام نخواهيد شد

 

به دليل اين كه اين بود
يك ملاقات مهم؟

 

بانوي من! بانوي من !بانوي من

 

چه شما اينجا انجام مي دهيد؟

 

جانشين بانوي اول خواسته از شما

 

بياييد پيش او وقتي كاردار رفت

 

بانوي من ! بانوي من

 

بانوي من ! آيا شما خوبيد؟ بانوي من

 

آيا يك مرده زنده برگشته ايت ؟
چرا شما اين قدر ساكتيد؟

 

بانوي من ، من شنيدم شما
نمي توانيد حركت كنيد

 

ما خيلي نگران بوديم

 

من نيرويم را جمع كردم به اين دليل كه
چيزهايي هست كه من نياز دارم انجام بدم

 

بانوي من

 

او هنوز كاملا بهبودي نيافته است
او مجبور است برود داخل حالا

 

من متاسفم

 

آقا

 

بانوي من

 

شما خوب انجام داديه ايد؟

 

حتما ،بانوي من

 

من شنيدم شما به جاي من
سخت كار كرده ايد

 

شما مجبور نبوديد بيرون بياييد و
خوشامد بگوييد اين چنين به من

 

اين طور نيست

 

اعلي حضرت ، ملكه مادر
وارد مي شوند

 

پس شما برگشتيد

 

بله ، سرورم

 

خوبه

 

اين به خاطررسيدگي
خير خواهانه شما است

 

اين جا دليل است كه من همه
بانوان آشپزخانه را خواسته ام

 

اين چنين جمع شوند

 

من فكر نمي كردم مسابقه
فكر خوبي باشد

 

براي انتخاب بانوي اول

 

من حتي بيشتر متقاعد شدم
بعد اولين مرحله

 

از مسابقه

 

اما من فهميدم اشتباه مي كردم
به خاطر ملكه

 

شما به خطر افتاديد با آماده كردن
غذاي خوب براي ديابت كاردار؟

 

، بله، سرورم ، البته
اين يانگوم بود ، شاگرد من

 

بله، من هم درباره آن شنيده ام

 

من فكر نمي كردم آن مهم باشد وقتي
ملكه درباره آن براي من مي گفت

 

اما من متفاوت فكر كردم
بعد از شنيدن كلمات ملكه

 

او پرسيد چطور غذاي خوب
مي تواند شخصيتي باشد از

 

بانوي اول و آن زماني است كه
او همچنين نياز دارد داشته باشد

 

قدري از محكوميت و وسعت فكر
براي تغيير خواسته شاه

 

و آن چيزي است كه مي تواند
سلامتي شاه را نگه بدارد

 

من اين مقدار بصيرت را نداشتم

 

پس اگرچه من اين را به عنوان
يك ماموريت دستور نداده بودم

 

بعد از اين كه بانو هن كاردار را
با خوراك سبزيجات تحريك كرد و

 

بانو چويي با خوراك مهماني
من تصميم دارم اين باشد

 

دومين مرحله از مسابقه

 

و بانو هن برنده مرحله دوم است

 

بعد از آخرين مرحله
ما بانوي اول آشپزخانه
را انتخاب خواهيم كرد

 

شما احتمالا درباره اين كتاب مي دانيد
اين كتابي است كه

 

فقط به بانوان اول آشپزخانه
واگذار مي شود

 

اگرچه ، من بايد نگه مي داشتم آن را
من نتوانستم

 

من نشان مي دهم آنرا به شما
براي تساوي برقرار كردن

 

منظورتان چيست؟

 

شما همه چيز اين كتاب را خوانده ايد
نخوانده ايد ، بانو چويي؟

 

كيوم يونگ ، شما هم اين را خوانده ايد؟

 

بنابراين ، اين تساوي خواهد بود
اگر بانو هن اين را بخواند

 

شما اين را خواهيد خواند؟

 

من آن را نخواهم خواند

 

همانطور كه شما گفتيد ، اين براي بانوان اول ايت
من خواهم خواند آن را فقط اگر من اول شدم

 

اگر اين چيزي است كه شما
مي خواهيد ،پس اين خوب است

 

بانوي اول آشپزخانه قصر
سلطنتي بشو ،يانگوم

 

و بنويس شرح شكايات من را در
اسناد مخفي كه به جا مانده است

 

من پنهان كردم نوشته هايم را در
كتاب شخصيت هاي چيني تو

 

اما اين انتخاب تو است كه بشوي
اگر تو نخواستي يك بانوي دربار بشوي

 

يا بانوي اول آشپزخانه نباشي

 

شما نبايد آن را بخواني
يا نشان بدهي يا بگويي
درباره آن به ديگران

 

اما بنابراين ، ما چطور
مي توانيد اين چنين به آنها برسيم ؟

 

شما به من گفتيد او گفت باشد
آن كافي است ، نيست؟

 

چه شما تصميم داريد انجام
بدهيد به وسيله نوشتن ؟ چه؟

 

اما ... باشه

 

چيه؟

 

ما تهيه خواهيم كرد
نوشيدني ها را از امروز

 

من نمي خوام هيچ چيزي
درباره آن بشنوم

 

آقاي مين جونگ هو به وضوع به
ما گفت تهيه كنيم نوشيدني ها را

 

پس لطفا بگذاريد او بداند

 

لطفا صبر كنيد

 

مقداري نوشيدني بخور

 

ايا شما مدير مسئول را دردانشگاه
سانگ كيون ملاقات كرديد؟

 

بله، اما او خيلي عجيب بود

 

من به او گفتم درباره كسي
كه عشقه قاچاق مي كرد

 

اما او به نظر نمي آمد
علاقمند باشد او مثل پليس بود

 

پس نمي تواند در ارتباط
با افراد در مقام بالا باشد

 

پس چويي يان سول؟

 

شايعاتي است كه رقصنده كافه
مي گردد با يون مك كه

 

او وابسته به چويي پانسول است
آنها گفتند كه او مقامات دربار
را آنجا ملاقات مي كند

 

آقا يك جفت آبجو مي خواهد
براي ديدن شما سماجت آن

 

شما سفارش نوشيدني داده ايد

 

من متاسفن ، ما نوشيدني مان
را بعدا مي آوريم ، نمي آوريم

 

آن اگرچه دوباره اتفاق خواهد افتاد

 

و شما دوست خواهيد داشت
رهايي براي يك بار در هفته
و يا پنج روز ؟

 

يكبار در هفته خوبه

 

حتما !ممنونم

 

اگر ممكنه ، لطفا مطمئن كنيد كه مي پردازيد
به من پول را درست بعد از تحويل

 

نوشيدني ها را نزديك بگذار بله، آقا

 

بگذاريد يك دقيقه شما را ببينم

 

بله ،آقا

 

آيا او رقاص كافه است كه
شما درباره اش به من گفتيد

 

با يونگ ميك كه مي گردد؟

 

اگر شما درباره رقاص هاي كافه
صحبت مي كنيد

 

آيا درباره هيانگ سان صحبت مي كنيد؟

 

بله

 

او يكي از دخترهايي است كه
براي من كار مي كندو او مي گويد
او همه مردها را نگه مي دارد

 

شهر را با يك انگشت مي گرداند
اما او هميشه از من اطاعت مي كند

 

لطفا من را به آنجا هدايت كنيد

 

چه؟

 

آقا ،بالاي آنجا

 

بياييد اينجا

 

پس آن تويي؟

 

الان زمان فراغت شما نيست
پس شما اينجا چه مي كنيد؟

 

شما نوشيدني مجاني
مي خواهيد دوباره؟

 

ساكت باش

 

من با يك صاحب منصب آمدم براي
نوشيدني خوردن با هيانگ سان

 

هيانگ سان ؟ شما عقل تان را از دست داديد؟
حتي ثروتمندان هم او را نمي خواهند

 

شما مي خواهيد من او را صدا كنم
يا مي خواهيد با او بازي كنيد؟

 

سريعا او را بياور

 

دنبالم بياييد

 

آقا ، ازاين راه لطفا

 

آقا شما يك صاجب منصب هشتيد
و هنوز شما مجبوريد با من بنوشيد

 

و با هيانگ كيون ،نه هيانگ سان

 

.من متاسفم براي اين
من حالا خواهم رفت

 

درسته
من فقط يك صاحب منصب
پايين رتبه ام

 

بله اين رقاص بار به تعداد زيادي
از مردم مهم خدمت مي كند

 

تنها اتاق در دسترس همين بود

 

من پانسول چويي را ديدم كه داخل
آمد آيا او اغلب مي آيد اينجا؟

 

حتما ، او مي آيد

 

چه كسي را او بيشتر
مكرر ملاقات مي كند ؟

 

چرا شما مي پرسيد؟

 

چرا؟ چرا يك صاحب منصب پايين رتبه
مي آيد اينجا مگر براي وابستگي ساختن

 

و شايد به يك مقام بالاتر
ترفيع گرفتن

 

من نمي دانستم شما چنين
آرزوي بزرگي داريد

 

!سريع به او بگو

 

اگر چه افراد زيادي با
چنين دلايلي اينجا مي آيند

 

آنها فقط پولشان را هدر مي دهند
در زحمت مي افتند و برمي گردند

 

پس شما مي توانيد من را كمك كنيد
به من بگو چه كسي چه كسي را
ملاقات مي كند

 

و آنها درباره چه صحبت مي كنند

 

در آن چه براي من است؟

 

چه شما مي خواهيد؟

 

نگران نباشيد. من او را
درست تربيت خواهم كرد

 

و وقتي شما دفعه بعد برگرديد
او حتما همه چيز را به شما
خواهد گفت

 

باشه . لطفا آن را براي من انجان بده

 

، اگرچه براي انجام آن
من به مقداري پول احتياج دارم

 

چقدر؟

 

هزار نيانگ خوبه؟

 

ه ... هزار؟

 

برو

 

آقا شما درباره هزارتا
شوخي مي كنيد ،درسته؟

 

چه شما درباره ان شنيده ايد؟

 

چه ؟ چيه؟

 

اين بالاخره اتفاق افتاد

 

چه؟

 

ملكه مادر بانو يونگ ،بانو هن و
بانو چويي را فراخوانده است

 

و همه سرپرستان بانوان ديگر

 

چه؟ چرا همه را يكدفعه؟

 

آن احتمالا براي اعلان
خبر بزرگي است

 

من به شما آخرين وظيفه را خواهم
داد كه بانوي اول را تعيين مي كند

 

...آنجا هست

 

آخرين وظيفه وجوي ندارد

 

هيچ وظيفه اي نيست
فقط خوراك هاتان را انتخاب كنيد

 

آنها را براي پادشاه و من با
بهترين توانايي تان آماده كنيد

 

...مزه و سلامتي
چيزهايي آماده كنيد كه

 

همه قلب شما را بيان مي كند

 

در روز تولد من برگزار خواهد شد

 

من مي دانم پادشاه به شما گفته است
براي من يك مهماني بزرگ برگزار كنيد

 

اما چطور اجازه چنين كاري
را دارم به عنوان مادر او

 

وقتي او و پسرش به خاطر قحطي
به جشن تولد ساده اي پرداختند؟

 

من فقط تعداد كمي از خويشاندان
سلطنتي را دعوت خواهم كرد

 

پس بانو يونگ مي تواند مراقب ميزهايي
كه شما دو تا آماده خواهيد كرد است

 

فهميديد؟

 

بله ، سرورم

 

چه؟ شما پفهميديد؟

 

بله، بانوي من . مسئوليت جديد هست

 

آماده سازي بهترين غذا
از انتخاب آنها براي پادشاه

 

The best dishes of their choice?
چه آنها مي تواند باشد؟

 

آنها مجبورند خودشان تصميم بگيرند

 

بهترين خوراك يعني
خوشمزه ترين خوراك

 

او گفت بهترين غذايي كه
مزه ، سلامتي و صميميت دارد

 

يعني آن همان است

 

اگرچه زن من تلاش كردبراي
گذاشتن كلمات خوب درمورد

 

بانو چويي به ملكه مادر
من شنيدم او اجازه نداده او صحبت كند

 

من فكر مي كند او يك اشتباه
بزرگ در مهمانخانه ساخته ايت

 

من هم همينطور فكر مي كنم

 

حالا راه ديگري نيست

 

حالا راه ديگري نيست
شما مجبوريد راه خودتون را پيدا كيند

 

براي برنده شدن با مهارت ها تون

 

برنده شدن تنها راه است

 

بله ، بانوي من . برنده شدن تنها
راه است و ما برنده خواهميم شد

 

حتما

 

به هرحال ما اين مسير طولاني را
آمديم كه ما فكرش را نمي كرديم

 

ما بتوانيم بياييم ، ما داريم

 

من فقط به يك مسابقه برابر به
عنوان وظيفه ام فكر كردم

 

من هيچ تاسفي ندارم . حالا ان
بستگي به شما و بانو چويي دارد

 

هرچه پيش آيد ، من

 

رسيدگي خواهم كرد به
عنوان خواسته خدايان

 

تلاش كن بيش از حد غيور نباشي

 

بله ،بانوي من

 

يانگوم

 

بانوي من ، دست شما مي لرزد

 

شما بيستر جذاب به نظر مي آييد
وقتي شما اين طوري مي لرزيد

 

تو بدجنس

 

بانوي من

 

من اعتماد دارم به شما ببريد يا ببازيد اما اين كه شما
or losing, but that you will

 

راه را تا پايان ادامه خواهيد داد

 

اگر چه دست شما ممكن ايت بلرزد
من اطمينان دارم قلب شما نمي لرزد

 

شما مهربان هستيد

 

من از يك زن كارگر در
كافه رقاص ها متولد شدم

 

اما يك روزي كه من در حال رسوايي
با يك صاحب منصب بودم

 

يك دختر هم سن من ظاهر شد

 

من ندانستم چطور اين كار را كرد
اما او با بدزباني شديدي درگير شد

 

با آن صاحب منصب
و بدون هيچ كلمه اي رفت

 

و من تعقيب كردم او را

 

اگر چه او از طبقه
صاحب منصبان بود

 

او بدتر مي خورد از
يك كارگر تنها مثل من

 

از آن موقع تا به حال تنها مهارت من
آشپزي بود پس من براي او آشپزي كردم

 

او به من گفت : آشپزي تو خيلي خوب است
من فكر مي كنم اولين تحسين بود

 

من شنيدم در زندگي بي عيبم

 

و يك روز با راهنمايي او به من
من بانوي درباري كه انتخاب
مي كرد را ملاقات كردم

 

به عنوان بانوان تازه وارد دربار شديم
به قصر باهم و و پختيم و خوانديم

 

اگر آن براي من نبود
من اينجا نبودم

 

من واقعا مي خواهم نگه دارم
قولي كه من به او دادم

 

ميونگ

 

دوست من و من سركه خرمالو
درست كرديم و آن را خاك كرديم

 

ما تصميم گرفتي بدهيم آن را
به كسي كه بانوي اول شد

 

در دهه هاي زيادي از حالا
به عنوان يك نشاه از ايمان

 

ما تصميم گرفتيم آن را به
كسي بدهيم كه بانوي اول شد

 

اما من مجبورخواهم بود از آن استفاده كنم
باشه ، ميونگ؟

 

شما اجازه مي دهيد اين را ،نمي دهيد؟

 

زير درخت در حياط پشتي
زير درخت در حياط پشتي؟

 

!سركه خرمالو مادرم

 

بايك يونگ ، بايك يونگ

 

كباب لاك پشت را به عنوان
بهترين غذا براي پادشاه آماده كن

 

ميونگ ، ميونگ

 

كباب لاك پشت

 

هروقت هزارپا قارچ را در كباب لاك پشت ديدم

 

من بيادآوردم چقدر
آن شبيه توست

 

آنها گفتند آن حشره مي شود
در طول زمستان

 

و يك قارچ در طول تابستان

 

درباره آن چه ؟

 

من نمي دانم . ان فقط ناراحت كننده بود
اگرچه زندگي او غم انگيز است

 

آن خيلي مفيد است براي كسي كه آن
را مي خورد.آن شبيه تو است